از نظر اسلام و آموزه های قرآنی نوع انسان یک حقیقت دارد که همان روح است. روحی که خداوند در کالبد انسان دمیده ، نه مذکر است و نه مونث ؛ یعنی روح زن و مرد ندارد؛ اما وقتی این روح در کالبد انسانی دمیده می شود، با توجه به ماموریتی که برای دو جنس است، یک خصوصیاتی را به عنوان مقتضیات زندگی با این تن به خود می گیرد که ما از آن به تفاوت زن و مرد یاد می کنیم؛ یعنی خشونت و قهر و غلبه برای خصوصیت مرد است؛ زیرا باید کارهای سخت کند و از حریم خود و خانه در برابر انواع خطرات دفاع کند. از این روست که باید عقلانی فکر و عمل کند؛ اما زن باید کارهای را انجام دهد که با لطافت و مهربانی ارتباط دارد. از این رو در محیطی رشد می کند که نرم و لطیف است و همانند گلبرگ ها باید با لطافت و نرمی با آن رفتار کرد. این گونه است که در حلیه ای از لطافت و نرمی رشد می کند تا مسئولیت مادری را به عهده گیرد.
این زن نمی تواند در درگیری ها و جدال های کلامی و خصومت های رفتاری مشارکتی داشته باشد؛ زیرا این صنف از انسان برای کاری دیگری آفریده شده است. از این روست که وقتی بحث و جدل کلامی داشته باشد نمی تواند مستدل بحث کند و سخنان وی آن چنان باید و شاید روشن گر نیست؛ زیرا اصولا برای بحث و کلام جدلی ساخته نشده است. خداوند می فرماید: مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ ؛ زن کسی است که در حلیه و زیور رشد کرده و او کسی است که در خصومت بیان روشنی ندارد.(زخرف، آیه 18)